logo
امروز : پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۶:۱۰
[ شناسه خبر : ۳۲۵۹۳ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 6 دقیقه ]
فرمانده گردان ادوات سنگین بانه:

کومله دمکرات در جنگ عقیده داشتند « یک فشنگ یک جنازه»

کومله-دمکرات-در-جنگ-عقیده-داشتند-«-یک-فشنگ-یک-جنازه»-
فرمانده گردان ادوات سنگین بانه گفت: کومله دمکرات خیلی با عراقی‌ها از نظر عملیاتی فرق داشتند آنها می‌گفتند: « یک فشنگ یک جنازه» حالت پارتیزانی جنگ می‌کردند.

یعقوب‌علی اصغری‌آزاد در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری_تحلیلی «موج رسا» گفت: بنده عضو رسمی سپاه پاسداران استان زنجان، اکثر خدمتم شهرهای بانه و سقز بوده است.

بیشتر بخوانید

وی افزود: یک مدت در سال‌های ۶۴ مسئول محور بود و سپس جانشین فرمانده گردان شدم و آخرین مسئولیت فرمانده گردان ادوات در بانه بود.

اصغری آزاد با بیان اینکه در گذشته مردم بسیار قانع و زندگی ساده‌‌ای داشتند، گفت: اما در آن احساس کمبود چیزی را حس نمی‌کردیم اما اکنون که امکانات بهتر شده متاسفانه مردم اصلا راضی نیستند.

این رزمنده جنگ افزود: در زمان جنگ زنان بیشتر در جنوب کشور فعالیت داشتند و در لشگر ۱۷ علی ابن‌ابیطالب زنان لباس رزمندگان را شسته و اتو شده تحویل می‌دادند و والده بنده در سپاه بانه فعالیت داشت و همسرم هم در بانه بسیج خواهران را تشکیل داد.

وی با بیان اینکه با تمام سختی‌ها و حمایت‌های پشت جبهه و دعاهای مادران و زنان این مرزوبوم در پیروزی ما تأثیر بسیاری داشت و اکنون ما با امر به معروف و نهی از منکر خواهران و مملکت خود را باید به راه راست بیاوریم.

اصغری‌آزاد با اشاره به هدف خود برای حضور در جنگ گفت: به عنوان یک ایرانی در اوایل جنگ احساس وظیفه کرده و به فرمایش حضرت امام (ره)، وظیفه هر مسلمانی بود که از دین و کشورش دفاع کند.

این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس گفت: بنده در عملیات‌های مختلف در شهرهای جنوبی، آزادسازی خرمشهر، در لشگر ۱۷ علی‌بن‌ابیطالب ، در عملیات‌های مختلف خوزستان، بوکان، مهاباد، سردشت، سقز و خود سنندج و بیشتر در غرب کشور حضور داشتم.

وی افزود: در شهر بانه یک یا ۲ مورد در روز عملیات بود و در عملیات آزادسازی خرمشهر، عملیات بیت‌المقدس و عملیات‌های کوچک بانه که بیشتر با عوامل ضدانقلابی که در بانه بود حضور داشتم.

اصغری‌آزاد تصریح کرد: عملیات بیت‌المقدس در ۴ مرحله انجام شد و در مرحله آخر خود خرمشهر و جاده تدارکاتی بصره به شلمچه کاملا محاصره شده بود و به استان زنجان، ابهر، همدان، دزفول و قم اطلاع دادند که ۳۸۰ نفر نیرو شبانه عازم ‌پادگان دوکوهه شوند و تا ساعت ۱۲ شب تجهیز شدیم و سریعا به سمت شلمچه منتقل شدیم قرار بود در جاده تدارکاتی قرار گرفته و جاده را ببندیم.

وی در ادامه گفت: در این عملیات شبانه حرکت کردیم ۲ ساعت پیاده‌روی نیروها را خسته کرده بود هوا حتی در شب به شدت گرم بود و ساعت ۲ نصفه شب رسیده و اتراق کردیم و درخواست یک تانکر آب برای رفع تشنگی نیروها داده شد و خط آتش دشمن به صورت مستمر ادامه داشت که یک خمپاره به محلی که تانکر قرار داشت برخورد کرد و ۳۰ نفر شهید و زخمی شدند.

این بی‌سیم‌چی گردان ۷ دزفول افزود: دستور رسید که باید اذان صبح به خط بزنیم و نیروها حرکت کردند و قبل از روشن شدن هوا از سمت راست ما جاده آسفالت خرمشهر به به بصره بود و سمت چپ هشت متری جنگ تن به تن با خود عراقی‌ها بود و عقب‌نشینی نمی‌کردند، حدود نیم ساعت مقاومت تا طلوع آفتاب تکبیرگویان توانستیم جاده را در دست بگیریم و جانشین گردان از من به عنوان بی‌سیم‌چی گردان ۷ دزفول خواست که آمار بگیرم.

وی تصریح کرد: ساعت ۹:۳۰ و ۱۰ بود که خرمشهر در محاصره افتاد از خود قرارگاه ساعت ۱۰:۳۰ از سمت شرق و غرب شروع به عملیات کردند و ساعت ۱۱ صبح صدای الله‌اکبر از مسجد جامع خرمشهر بلند شد و ۳ هزار نفر اسیر گرفتند و به پشت جبهه منتقل شدند.

اصغری‌آزاد افزود: ۲۵ روز در آن محل اتراق کردیم و از نیروها آمار گرفتیم از ۳۸۰ نفر ۸۰ نفر باقیمانده بود و با رشادت‌های رزمنده‌ها توانستیم خرمشهر را پس بگیریم.

فرمانده گردان ادوات سنگین سپاه بانه گفت: ساعت ۱۲ شب بود که شهید سیدحسین حسینی از بچه‌های شریف‌آباد گفت: یعقوب بلند شو ببینیم چه خبره، وقتی پشت سنگرها را بررسی کردیم، ۳۰۰ عدد تانک عراقی به سمت ما حرکت می‌کنند و گفتیم اگر اینجوری پیش‌روی کنند اهواز را هم فتح می‌کنند و هشت نفر آرپی‌جی‌زن آرایش گرفتند و تانک‌ها را زدند و بقیه تانک‌ها عقب‌نشینی کردند و این کار خدا بود و ما وسیله هستیم، در همان لحظه یه بالگرد عراقی در نزدیکی ما به زمین نشست، تعجب کردیم که چرا اینجا فرود آمده است و بعد متوجه شدیم که خلبان بالگرد تشخیص نداده که اینجا نیروی خودی است یا ایرانی، که رزمندگان بالگرد را تصاحب کردند و خلبان فرار کرد و حضرت آقا هم گفتند که خرمشهر را خدا آزاد کرد و واقعا هم همینطور بود.

وی افزود: بعد از آن نیروها شروع با بررسی وضعیت، متوجه شدند ۳ تا ۴ تانک بین ما و عراقی‌ها باقیمانده که شهید سید حسین حسینی گفت: یعقوب صبح زود قبل از اینکه هوا روشن شود بریم ببینیم که پشت خاکریزها چه خبر است، حدود ۵۰۰ متر رفتیم جلو و از سنگرهای عراقی‌ها هم تعدادی اسلحه برداشتیم و به سمت سنگرهای خودی حرکت کردیم، که از سمت سنگرهای خودی شروع به تیراندازی به سمت ما کردند که ما سریع خوابیدیم زمین و به صورت نیم خیز به طرف نیروهای خود می‌رفتیم و فریاد می‌زدیم که ما خودی هستیم و تیراندازی نکنید و فرمانده ابتدا ما را بابت این کار بازخواست کرد ولی وقتی مهمات را دید و تیربار گرینف و کلت کمری که من به کمرم بسته بودم دید خندید.

اصغری‌آزاد در ادامه گفت: بعد از ۲۵ روز دستور آمد که همه نیروها برای استراحت به عقب برگردند که به همراه دوستان با کامیون به اهواز برگشتیم و برای استراحت به شهرمان اعزام شدیم، بعد از چند روز استراحت ما این‌ بار به کردستان اعزام شدیم که در آن زمان در دست کومله‌ها بود و ما به سمت سقز و بوکان که روستای کوچکی بود رفتیم و ۲۰ روز در آن محل بودیم و آخرین روز درگیری شدیدی با دشمن داشتیم کومله دمکرات خیلی با عراقی‌ها از نظر عملیاتی فرق داشتند آنها می‌گفتند: « یک فشنگ یک جنازه» حالت پارتیزانی جنگ می‌کردند.

وی ابراز کرد: کومله‌ها خیلی نترس بودند، ما با آنها درگیر شدیم و محل استقرار ما توسط آنها به رگبار بسته شد و من همان شب پشت‌بام نگهبان بودم و هوا هم سرد بود و ساعت ۱:۳۰ شب هم ما زیر رگبار بودیم تا هوا روشن شد و ما مقاومت کردیم و آنها عقب‌نشینی کردند. یک هفته در این محل بودیم و ما را به بانه اعزام کردند، چهار کیلومتری حرکت کرده بودیم که دموکرات‌ها به ما حمله کردند که یکی از آنها رحیم دموکرات بود که بعد از جنگ به سپاه پیوست و پیشمرگ سپاه و یکی از نیروهای ما شد و از نفراتی بود که در بوکان برعلیه ما جنگ می‌کرد.

 

انتهای پیام/

فرم ارسال نظر