logo
امروز : یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۵:۱۳
[ شناسه خبر : ۳۴۸۶۴ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 9 دقیقه ]

وصیت‌نامه غواص شهید عباس محمدی

وصیت‌نامه-غواص-شهید-عباس-محمدی
شهید عباس در مأموریت جدیدی که از سوی واحد اطلاعات و عملیات لشگر۳۱ عاشورا به وی ابلاغ شده بود، پس از شناسایی مواضع دشمن و گشودن معابر پیشروی رزمندگان اسلام در عملیات برون مرزی نصرهفت، در صبح روز پانزدهم مرداد ۶۶ همزمان با عید قربان به شهادت رسید.

به گزارش پایگاه خبری_تحلیلی «موج رسا» عباس محمدی دوم خرداد ماه سال هزار و سیصد و چهل و سه در شهر زنجان در روستای دولاناب به دنیا آمد. دوره کودکی را در حال و هوای مذهبی و علاقمند خانواده به اهل بیت (ع) سپری کرد و در سال های تحصیلات ابتدایی به سبب حضور در جلسات درس قرآن و اصول عقاید مرحوم حجه الاسلام قائمی به عنوان قاری خردسال قرآن شناخته شد. چندی بعد در مسیر فراگیری علوم اسلامی با شخصیت امام خمینی (ره) و جریان نهضت اسلامی آشنایی پیدا کرد و با وقوع انقلاب اسلامی در اکثر راهپیمایی ها و تظاهرات مردمی شرکت فعال داشت. پس از پایان دوره راهنمایی تحصیلی، دانش آموز دبیرستان امیرکبیر شد. بار نخست در اسفند ماه سال ۶۰ برادر کوچکترش جواد، مشتاقانه عازم جبهه های جنگ گردید. از این پس- از عملیات بیت المقدس تا نصر هفت در مناطق گوناگون جبهه های نبرد حضور یافت و بارها  مجروح شد. تحصیلات متوسطه خود را در طی همین سال ها به پایان برد و در سال شصت و سه به جمع اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست.

بیشتر بخوانید

عباس پس از آخرین دیدار با خانواده خود، راهی جبهه شد و جهت انجام مأموریت جدیدی که از سوی واحد اطلاعات و عملیات لشگر۳۱ عاشورا به وی ابلاغ شده بود، پس از شناسایی مواضع دشمن و گشودن معابر پیشروی رزمندگان اسلام در عملیات برون مرزی نصرهفت، در صبح روز پانزدهم مرداد ۶۶ همزمان با عید قربان به شهادت رسید. از آخرین نوشته های او در دفترچه خاطراتش این عبارت است: خدایا چگونه سپاس گویم و شکر این مرحمت را به جا آورم که فرصت دادی تا بتوانم به جبهه راه یابم و از صفا و صمیمیت مردانش و از شیرینی های عبادتش لذت ببرم و با روحی مقاوم و گام های استوار به سویت بیایم.

شبانه قافله را بار کن که باید رفت نظر دوباره سوی یار کن که باید رفت.

 

وصیت‌نامه شهید عباس محمدی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

((افحسبتم انما خلقناکم عبثا وانکم الینا لاترجعون*فتعالی الله الملک الحق لا اله الا هو رب العرش الکریم*ومن یدع مع الله الها اخر لا برهان له به فانما حسابه عند ربه انه لا یفلح الکافرون*و قل رب اغفر وارحم وانت خیر الراحمین*)

((پس هر آینه پنداشتی که شما را آفریدیم بیهوده و آنکه شما بسوی ما باز نمی گردید* پس برتر است خدا پادشاه حق نیست خدائی جز او* پروردگار عرش گرامی و آنکس که بخواند با خدا خدائی دیگر را که نیستش حجتی بر آن جز این نیست که حسابش نزد پروردگار اوست ))((همانا رستگار نشوند کافران* و بگو پروردگارا بیامرز و رحم کن و توئی بهترین رحم کنندگان*)) سوره مومنون آیه ۱۱۵ تا ۱۱۸

خدایا چه خوش است هجرت گزیدن و جهاد کردن 

خدایا چه خوش است جهاد کردن و بشهادت رسیدن 

خدایا چه خوش است از علایق بریدن و به ذات کبربایت پیوستن

خدایا چگونه سپاست گویم و شکر این مرحمتت را بجا آورم که فرصت دادی تا بتوانم بار دیگر بجبهه راه یابم و از صفا و صمیمیت مردانش ، و از روحانیت و شیرینیهای عبادتش لذت ببرم و با روحی مقاوم و گامهایی استوار بسویت بیایم خدایا تو خود میدانی که هیچ وقت لایق لطف و مرحمتت نبودم خداوندا میدانی که هیچ وقت شایستگی آنرا نداشتم که صدایت بزنم و به نامهای نیکو بخوانمت.

بارالها اعتراف دارم که هرچه از خوبی انجام دادم تو پیش رویم گذاشتی و آنچه از خوبیها بر زبان آوردم تو بر زبانم جاری کردی و بسوی خوبیها هدایتم کردی و اعتراف دارم به گناهانی که انجام دادم و نسبت به تو نافرمانی کردم ،خدایا این نافرمانی را و این معصیتها را که مطابق هوای نفسم بود بر من ببخشای .

خداوندا سپاسگزارم از اینکه براه راست هدایتم کردی و زبانم را به گفتن( اشهدان لا اله الا الله وحده لا شریک له واشهدان محمد عبده ورسوله واشهدان علیا ولی الله واولاده المعصومین خلفا رسول اللله)گویا نمودی

 بارالها از تو می خواهم گناهانم را ببخشی و شهادت در راه خودت را که بزرگترین آرزویم می باشد نصیبم کنی 

بارالها اگر شهادت در راه خودت را بر من ارزانی داشتی میخواهم که شهادتم عده‌ای بخواب رفته را از خواب بیدار کند و عده ای گمراه را براه بیاورد .

خداوندا رهبر عظیم الشأن امت اسلامی را تا ظهور حضرت ولی عصر(عج) حفظ بفرما و آنهایی را که به یاریش برخواسته اند یاری و آنهایی را که قد علم کرده اند در برابرش اگر قابل هدایت هستند هدایت فرما و اگر قابل هدایت نیستند نابودشان فرما

خداوندا حفظ فرما این رهبر را که او ما را بسوی تو هدایت کرد و آزادگی را برای ما به ارمغان آورد و نابود فرما کسانی را که از دستورات او سرپیچی نموده و از پشت به این رهبر و امتش خنجر زدند.

سخنی دارم با ملتی که برای عقیده مبارزه کردند روی سخنم با پدر و مادرانی است که  در راه خدا بهترین عزیزانشان را از دست دادند و سخنم با آنهائیست که از بستگانشان را در راه خدا از دست دادند سخنم با آنهائیست که در راه پیروزی این انقلاب از مالشان و از جانشان دریغ نورزیدند حرفم این است که از یاد خدا غافل نباشید و از اول در هر حال حاضر و ناظر ببینید قرآن و سنت پیامبر را حفظ کنید که اگر قرآن و عترت و سنت پیامبر را از ما بگیرند باید ذلت و اسارت ابدی را بر خود پذیرا باشیم. ای کسانیکه ((هیهات من الذله ))گفتید اگر خواهید رضای خدا را بدست آورید دست از یاری رهبرتان برندارید و به آنچه ایشان امر می کنند عمل کنید.

سخن دیگرم آنست که برادران همرزمم که بحق سربازان امام زمان (عج) می باشند سعی کنند که خود را آنقدر تزکیه کنند و از زشتیها دوری جوئید تا بشایستگی لباس سرباز امام زمان را بر تن کنند چرا که این لباس برازنده به تن آنهائی است که قبل از پوشیدن آن پیه شهادت بر تن خویش مالیده اند سخنم با برادران پاسدار است برادرانی که حماسه بدر و خمین و خیبر را دوباره زنده کردند. برادران پاسدارم مواظب باشید که مظاهر زندگی شما را نفریبد و از راه راست دور تان نکند. برادرانم مبادا آتش در خون اندوخته‌هایتان بیاندازید و همه زحماتتان را بسوزانید.

سخن آخرم با برادران بسیجیم می باشد آنهایی که ساده زندگی می کنند و در راه خدا از هیچ تلاشی مضایقه نمی کند برادرانی که گمنام بودن را دوست دارند و بدون هیچ ادعایی این انقلاب را پاسداری می‌کنند از این برادران می خواهم که اگر مخلصند با جدیت به درس خویش ادامه داده و دانشگاه‌ها را آباد کنند و اگر کارگرند و کشاورز تلاش کنند تا این سرزمین را آباد کند که ان شاءالله تعالی خداوند پشتیبان شما برادران است  ،

اما سخنی که با مادرم دارم. مادرم نمی‌دانم چگونه می توانستم خدمتت کنم تا قدری تا ذره‌ای از آن زحمتهایی را که برایم کشیدی جبران کنم. اگر نتوانسته ام تاکنون خدمتی به شما کرده باشم حتما به بزرگی خودتان حلالم خواهید کرد. مادرم می‌دانم که بهشت زیر پای مادران است و خداوند بهشت را به  کسانی عطا خواهد کرد که به مادران خدمتی کرده باشد. مادرجان من نتوانستم در طول عمرم خدمتی به تو کرده باشم اما مادر جان بدان که پسرت عاشق بهشت نیست فرزندت عاشق جوار الله است عاشق رضای خداست عاشقی و جه الله هست و هیچ چیز بهتر از اینها نیست. از تو می خواهم دعایم کنی تا خداوند مرا از نزدیکان به جوار خودش و به پیامبر و ائمه قراد دهد.‬‬‬‬‬‬‬

مادرم می‌خواهم که در شهادتم صبور باشی و در جایی گریه نکنی که دشمنان گریه ات را ببیند ،

مادرم بر سر قبرم که میروی طوری گریه نکن که مادران مفقودین گریه ات را ببیند چراکه آنها قبر فرزندانشان را نمی شناسند تا بر سر آن گریه کنند.

و اما شما برادرانم، از شما می خواهم در صراط مستقیم قدم بردارید و راه شهدا را ادامه دهید که سعادت دنیا و آخرتان در این راه است .سعی کنید در نماز جمعه و دعای کمیل شرکت کنید برادرم، اسرافیل از تو می‌خواهم که شاگردا نت را آنطور تربیت کنی که در آینده جامعه اسلامی را اداره کنند و زیر بار ذلت و خواری نروند. آزادی و آزادگی را به آنها بیاموز. درس ایثار و شهادت را برای آنها بخوان و سرود رهایی در گوششان زمزمه کن.

 از برادران بزرگم می خواهم که فرزندانشان را ان گونه تربیت کنند که جامعه اسلامی به آنها نیاز دارد قرآن را به آنها بیاموزید و با آوای قرآن انها را بزرگ کنید در نماز و سایر اعمالتان سستی نورزید و در هر حال به یاد خدا باشید.

اگر نتوانستم حق برادری را ادا کنم از من درگذرید حلالم کنید از برادر کوچکترم جواد می خواهم که راه مرا ادامه دهد درس خویش را رها نکند تا بتواند خدمتی با خواندن درس خویش به این جامعه اسلامی بنماید

ای خواهرانم فاطمه ((علیها السلام )) را الگوی خویش قرار داده و از او سرمشق بگیرند در تربیت فرزندانتان کوتاهی نکنید صبر را پیشه کنید از یاد خدا غافل نباشید.

در آخر می خواهم از خانواده ام که آن چه صلاح دانستند درباره چیزهایی که دارم انجام بدهند اگر کسی چیزی نزد من داشته و آن را از شما خواست به او بدهید، و از دوستان و آشنایان می خواهم که مرا به بزرگی خویش ببخشند.

من این راهی را که رفتم آزادانه انتخاب نمودم و از خداوند می خواهم  مرا در جمع شهداء قرار دهد.

ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتح الله لخاصه نالیهئه وهو لباس للتقوی ودرع الله الحصینه وجنته اوثیقه از خطبه حضرت علی (ع)

همانا جهاد دری از درهای بهشت است که گشود خدا آن را برای اولیای خاص خودش و (او ) لباس تقوا و زره نفوذناپذیری خدا سپر مطمئن خداست.

انتهای پیام/

فرم ارسال نظر