logo
امروز : دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۱۴
[ شناسه خبر : ۳۰۱۸۷ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 6 دقیقه ]
آقا معلم، دانش‌آموزان کوهستان:

معلمی که مشق عشق را در دل کوهستان دیکته می‌کند+عکس

معلمی-که-مشق-عشق-را-در-دل-کوهستان-دیکته-می‌کند+عکس
روایت این معلم، روایت گذشتن از رودخانه، کوه و دشت تا رسیدن به مدرسه قدیمی و نیمکت‌های لب پریده و چهره‌های آفتاب سوخته و کله‌های از ته تراشیده است.

به گزارش موج رسا; امروز روز معلم است. صادقانه بگویید اولین چیزی که با شنیدن این نام آسمانی به ذهنتان می آید، چیست؟ شاید همان شعر ساده و همیشگی "چوب معلم گُله، هر کی نخوره..." اما واقعا آیا چوب معلم را خوردیم! 

شاید خاطره نمره‌هایی که می‌شد با کمی ارفاق جبران شود و شیرینی نمره‌هایی که تا روز‌ها کاممان را شیرین می‌کرد.

 شاید صدای حق خواهی هزاران معلم بازنشسته و مشغول کار، اما همه این‌ها تنها تصور کوچکی از جامعه‌ دلسوز و فداکار است که دست کودکی‌ما را گرفتند و تا جوانی تکیه‌گاه نهال دانستن و بالیدن ما شدند.

شاید با شنیدن نام معلم در ذهن هر یک از ما یک خاطره شیرین یا حتی تلخ تداعی شود اما روایت زندگی از زبان معلمی مخصوصا در مناطق کوهستانی، سخت و محروم دید دیگری به این قشر ایجاد کند.

قصه مشق عشق یک معلم جوان با ۲۵ سال سن که در دور افتاده‌ترین نقطه شهرستان ماهنشان با سخت‌ترین شرایط جغرافیایی با کمترین امکانات آموزشی در مسیر هدایت دانش‌آموزان این روستا گام برداشته است.

روستایی محروم و دور افتاده که برای رسیدن به آن باید گردنه‌های برف‌گیر را در زمستان و راه‌هایی باریک گلی و سنگلاخی را در بهار و تابستان طی کرد تا به این روستا رسید. امکانات رفاهی در این روستا همانند دمای هوایش در زمستان که تا مغز استخوان رخنه می‌کند تقریباً زیر صفر است! اما اهالی آن به سادگی هر چه تمام گذر عمر می‌کنند. آری زندگی در اینجا همچنان جاریست.

روایت این معلم، روایت گذشتن از رودخانه، کوه و دشت تا رسیدن به مدرسه قدیمی و نیمکت‌های لب پریده و چهره‌های آفتاب سوخته و کله‌های از ته تراشیده است.

اصلا معلم در این روستا نه معلم که پدر و مادر و دوست و خانواده است؛ برای دانش‌آموزانی که از کار و سختی روزانه ساعتی به آموختن پناه می‌آورند تا راه زندگی‌شان به آینده‌ای بهتر ختم شود.

برای آنکه تصویری واقعی‌تر از معلمی در روستای خضرچوپان را ببینیم و بدانیم پای صحبت‌های معلم جوان دهه هفتادی که زندگی شخصی و شغلی خود را در کنار دانش‌آموزان روستایی می‌گذارند می‌نشینیم که بی‌شک مسئولیتش فراتر از معلمی بوده و زحمتش نیز هزار برابر است.

این معلم جوان که از خطه سرسبز شهرستان خدابنده است گفت‌و‌گوی خود را با خبرنگار موج‌رسا این گونه شروع کرد: حامد گلمحمدی هستم، ۲۵ سال سن دارم و فعلا مجردم. معلم مدرسه مهر خضرچوپان ماهنشان هستم.

وی افزود: این منطقه بسیار صعب‌العبور و بسیار خطرناک است، مسیر در فصول گرم سال خاکی و سنگلاخی و در فصل سرد و بارش‌ها گلی و باتلاقی است که امسال نیز با بارش‌هایی که وجود داشت کلا جاده نشست کرده و یک تلنگر کافی است تا این مسیر خاکی نیز نشست کرده و به دره فرو بریزد.

وی با این جمله که امکانات در این روستا در حد هیچ است، گفت: در طول بارش‌هایی که زمستان بارید به همراه همکار دیگرم به مدت یک ماه تمام در محاصره برف ماندیم و امکان خروج از روستا را نداشتیم. مواد غذایی تقریبا به صفر رسیده بود و هیچ کس فریاد رس نبود! شرایط برای سایر روستائیان نیز تقریبا به همین روال بود و جیره غذایی روستاییان نیز در طول یک ماه محاصره در برف به کمترین میزان رسیده بود با اینکه چندین بار با راهداری تماس گرفتیم تا راه را بازگشایی کنند اما این امر محقق نشد تا اینکه بعد از سپری شدن یک ماه و مساعد شدن هوا اقدام به بازگشایی این مسیر صعب‌العبور کردند. با این شرایط و سرمای سوزناکی چندین ساعت معطل بازگشایی مسیر ماندیم به طوری که از ساعت ۹ صبح ما در مسیر بودیم تا اینکه ۹ شب توانستیم به شهر زنجان برسیم!

این معلم جوان با اشاره به اینکه روستای خضرچوپان ۳۰ خانوار دارد خاطر نشان کرد: برای ۲۸ دانش‌آموز دختر و پسر وظیفه تدریس را بر عهده داریم.

وی گفت: در ارائه یک دید کلی از مدرسه مهر خضرچوپان همین جمله کافی است که این مدرسه فاقد سرویس بهداشتی است و دانش‌آموزان در تایم مدرسه مجبور هستند به دلیل نبود سرویس بهداشتی از منزل به مدرسه و از مدرسه به منزل در رفت‌و‌آمد باشند. 

گلمحمدی با بیان اینکه برای بنده و همکارم محلی در همین روستا برای اسکان آماده کرده‌اند گفت: هفته‌ای یک‌بار در پایان هفته برای استحمام باید به شهر خودمان برویم و همه سختی‌های راه و خطرات را به جان بخریم، چراکه از لحاظ وجود حمام نیز این خانه معلم کاملا محروم است. 

وی با اذعان به اینکه در این روستا و تمام روستاهایی که شرایط سختی همچون خصرچوپان را دارند پدر و مادر بیشتر به کارکردن فرزندان دل بسته‌اند تا تحصیل آنان، گفت: آنچه که بنده اطلاع دارم به دلیل شرایط سخت رفت و آمد‌ که وجود دارد کسی پیگیر ادامه تحصیل نبوده است. و تحصیل اغلب دانش‌آموزان در همان مقطع ابتدایی که در روستا تدریس می‌شد به اتمام می‌رسد.

گلمحمدی در ادامه با بیان اینکه از حقوق معلمی راضی هستم هر چند که تامین کننده کل نیاز معیشتی در شرایط اقتصادی حاضر نیست گفت: برای یک معلم مجرد این میزان حقوق کافی است اما در صورتی که فرد در شهر تدریس داشته باشد که دسترسی به تمام امکانات میسر است. چراکه هزینه‌ها در چنین روستای دور افتاده با حداقل امکانات بالا است و کل حقوق دریافتی در ماه صرف خوراک و رفت‌و آمد هفته‌ای یک بار به روستا می‌شود.

این معلم جوان اذعان کرد: هر چند این نقطه دور افتاده است اما نیاز است همزمان با زمان پیشرفت کرد چراکه سطح فکری دانش‌آموزان تغییر کرده و همگام با آن‌ها باید پیش رفت.

 

شاید تصاویر و روایت حاضر، گویای هر آنچه از سختی که بر معلم جوان این روستا، دانش‌آموزان و اهالی روستا می‌گذرد نباشد اما می‌تواند تلنگری برای همان مسئولانی باشد که همواره ادعای رسیدگی به مردم حتی در دور افتاده‌ترین مناطق استان و کشور دارند، باشند که گاها از دید‌ها و توجهات پنهان می‌ماند.

گزارش از زهرابیات

انتهای پیام/

فرم ارسال نظر