logo
امروز : پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۳۷
[ شناسه خبر : ۲۷۴۳۶ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 5 دقیقه ]
سرود، بزرگترین ظرفیت برای فعالیت اجتماعی؛

از «دهه هشتادیا» تا «هدیه اسباب بازی»/ معجزه سرود!

از-«دهه-هشتادیا»-تا-«هدیه-اسباب-بازی»-معجزه-سرود!
«مهمونی ده کیلومتری» عید غدیر در مبداش یعنی میدان ولیعصر درخشان شد، صدها هزار نفر به میدان ولیعصر آمدند تا برای کسی که عاشقش بودند کاری کنند، حتی اگر یک کار کوچک مثل هدیه اسباب بازی.

به گزارش موج رسا; علی ترابی: تقریبا یکسال پیش و در روزهای عزاداری ماه محرم بود که نماهنگی با نام «دهه هشتادیا» منتشر شد. اثری که مرکز موسیقی ماوا آن را تولید کرده بود و نسبت به آثار پیشین تفاوت های داشت؛ چه آنهایی که خود ماوا تولید کرده بود و چه آثار مشابهی که دیگر فعالان این عرصه ساخته بودند.

ریتم و ملودی سرود و رنگارنگ بودن آن باعث شد، برخی انتقادها نسبت به این اثر شکل بگیرد. انتقاداتی که بعضی از آن از سر دلسوزی و احساس دغدغه مطرح شد و برخی از آن هم شاید از زاویه عناد و کینه نسبت به ماوا و حتی اوج! اما هرچه که بود همین انتقادها نشان داد که «دهه هشتادیا» دیده شده و حتی اثرگذار هم بوده است.

آن زمان مسولان ماوا گفتند که این اثر اصلا برای مخاطب مذهبی و ارزشی که دو ماه محرم و صفر را غرق در عزا است و مشکی به تن دارد ساخته نشده است. این ویدئو مخاطب دیگری دارد که شاید تنها در همان چند روز نزدیک عاشورا یادی از امام حسین کند و در سوگش اندکی غمگین باشد. بسیاری از فعالان فضای مجازی هم با همین رویکرد اتفاقا از «دهه هشتادیا» استقبال کردند و از اینکه جماعت حزب اللهی به فکر تولید محتوای برای قشر خاکستری هم افتادند خوشحال شدند.

سوای از قضاوت درباره دو نوع نگاهی که در شهریور 1400 به «دهه هشتادیا» انجام شد، گویی «دهه هشتادیا» سرآغاز یک مسیر تحول برای ماوا بود، مسیری که این مرکز را بیش از پیش به فکر کار کردن برای کودکان و نوجوانان وا داشت و البته آغازی بود برای یک همکاری موفق با عبدالرضا هلالی و محمد حسین پویانفر.

اما آنچه بیش از اینها آنچه شایسته توجه است، نگاهی به عملکرد ماوا بعد از «دهه هشتادیا» است. روزهایی که موجی از انتقادات در محورهای مختلف روانه تازه‌ترین کار آنها شده بود، حواشی «شیطون بلا» از سید بشیر حسینی هم بواسطه حضور فرزند او در «دهه هشتادیا» هم قوز بالای قوزی شده بود. شاید در نگاه خیلی از فعالان فضای مجازی توقع این بود که ماوا حداقل تا مدتی سراغ کار حوزه کودک و نوجوان نرود. شاید توقع این بود که هلالی و پویانفر دیگر سمت ماوا و اوج نیایند تا دیگر اینقدر آماج انتقاد نباشند.

اما ماوا ثابت کرد می تواند از گذشته درس بگیرد. می تواند انتقادات را بشنود و بیشتر مطابق سلیقه مخاطب کار بسازد. آنها مثل خیلی از مدیران مراکز فرهنگی و هنری نبودند که برایشان، در همیشه به یک پاشنه بچرخد. یا مثل خیلی از سلبریتی ها و پرآوازه هایی که در نخستین گام بخش نظرات صفحه خود را مسدود می کنند عمل نکردند. حتی مثل خیلی ها جلسات نمایشی نقد و بررسی و انتقاد هم برگزار نکردند. آنها کار کردند تا بتوانند بر قله رضایت برسند.

از برگزاری لیگ سرود و اختتامیه با حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اگر بگذریم، ماوا شش ماه زمان لازم داشت تا از«دهه هشتادیا» به «مداد رنگی» برسد.

سرودی که هرچند در سایه هیاهوی بی سابقه و کم نظیر «سلام فرمانده» قرار گرفت؛ اما کیست که ندیده باشد در کنار فروغ معجزه وار سلام فرمانده، تنها یک سرود در کنار همخوانی شد و آنهم «مداد رنگی» بود.

این بار سوژه بهتر انتخاب شد؛ مداد رنگی، ابزار دوست داشتنی تمام بچه ها، نوستالژی زیبای بزرگترها. مداد رنگی بهترین و ساده ترین ابزار برای به پرواز در آوردن مرغ خیال کودکان است و چه جایی بهتر از آسمان حرم برای پرواز روح و جان؟ «مداد رنگی» سعی کرد به بچه‌ها خط دهی کند تا از همین داشته‌های کوچکشان مثل دفتر نقاشی و مداد رنگی شروع کنند و زندگی شان را وقف اهل بیت کنند.

مهم ترین درس «سلام فرمانده» برای اهالی فرهنگ و فعالان این عرصه این بود که باید از ظرفیت سرود بیشتر از اینها استفاده کرد. عشق و علاقه فرزندان به همخوانی سرودهای زیبا و خوش ریتم از سویی و دغدغه مندی والدین برای رساندن محتوای مناسب به فرزندان گیر افتاده در آشفته بازار فضای مجازی ظرفیتی بود که باید پیش از اینها کشف میشد ولی بالاخره با «سلام فرمانده» و «مداد رنگی» این ماهی تازه از آب گرفته شد!

حالا وقت آن بود کودکان و والدین بجز همخوانی سرودهای محبوبشان در خودرو و مراسم های مسجد و مدرسه، یک پله بالاتر بیایند و فعالیت‌های اجتماعی انجام دهند. اتفاقی که با «هدیه اسباب بازی» رقم خورد. «مهمونی ده کیلومتری» عید غدیر در مبداش یعنی میدان ولیعصر درخشان شد، صدها هزار نفر به میدان ولیعصر آمدند تا برای کسی که عاشقش بودند کاری کنند، حتی اگر یک کار کوچک مثل هدیه اسباب بازی.

باور کردنی نبود معجزه توجه درست به مقوله سرود وقتی در خیابان های منتهی به میدان ولیعصر نمایانگر میشد. تماشایی بودند کودکانی که اسباب بازی به دست دوست داشتند سهمی از شادی عید غدیر را به دیگران هدیه کنند و دیگر نه یک کار کوچک که از بزرگترین دلخوشی هایشان و وسایل بازیشان بزنند تا شادی کودکی را بسازند که حتی او را ندیده اند!

از محرم 1400 و «دهه هشتادیا» تا «سلام فرمانده» و «مداد رنگی» بهار 1401 و حالا هم «هدیه اسباب بازی» در عید غدیر 1401 سالی رقم خورد که بالاخره توقع قدیمی رهبر انقلاب برای بها دادن به سرود متبلور شد. به امید آنها سال‌های بعد درخشش در این فضا بیشتر از اینها باشد.

منبع: جهان نیوز

انتهای پیام/

فرم ارسال نظر