logo
امروز : شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۷:۴۵
[ شناسه خبر : ۸۲۸۸ ] [ مدت زمان تقریبی برای مطالعه : 5 دقیقه ]
وقتی هدف کسب رضای الهی است؛

خدمت به شهدا در اوج گمنامی/ ناگفته های آماده سازی کفن و دفن شهدا از زبان حاج کریم رضاییون

خدمت-به-شهدا-در-اوج-گمنامی-ناگفته-های-آماده-سازی-کفن-و-دفن-شهدا-از-زبان-حاج-کریم-رضاییون

کریم رضاییون یکی از معدود افرادی است که در طول خدمتش همواره در حال خدمت رسانی به شهدا بوده و در اوج گمنامی فعالیت های خود را انجام داده است.

به گزارش موج رسا;کریم رضائیون یکی از انقلابیون و رزمندگان زنجانی است که از همان روزهای نوجوانی در حرکت های انقلابی شرکت کرد. او پس از انقلاب به استخدام نهادی در آمد که کار نسبتا سختی را برعهده داشت.

 رضائیون یکی از انگشت شمار افرادی است که مستقیما با (پیکر) شهدا در ارتباط بوده و فعالیت های کارمندیش را در جوار شهدا گذرانده است، کاری که شاید برای خیلی از مردم سخت و نشدنی باشد.

وی که امروز کارمند بازنشسته بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان است در طول 32 سال خدمت در این نهاد، با صحنه های بسیاری از شهدا مواجه بوده است و امروز تنها بخشی از خاطرات این رزمنده را می خوانیم.

 موج رسا:در جنگ چه کارهایی را انجام می دادید؟

رضاییون: در دوران جنگ بیشتر فعالیت هایم کارهای اداری بود. فیلمبرداری و عکاسی و چاپ عکس شهدا به عهده من بود؛ ضمن این که با رفتن به روستاهای اطراف زنجان به فرزندان شاهد مشاوره تحصیلی ارائه می کردم .

 زمانی که رزمنده ای در منطقه به شهادت می رسید و به استان انتقال می یافت تحویل می گرفتم و مراحل کفن و دفن شهدا را انجام می دادم. خاطرات بسیاری از آن دوران دارم. به فتوای امام خمینی (ره) شهدایی که در معرکه (جنگ)شهید می شوند، نیاز به غسل ندارند. 

شهیدی از شهدای خیر آباد آورده بودند که تمام بدنش تکه تکه شده بود و امکان غسل  برای او فراهم نبود و بر روی تابوت نوشته شده بود،" این شهید غسل ندارد" به همین دلیل اهالی روستا نیز فکر کرده بودند که شهید غسل داده نشده. آنها شهید را به حمام روستا برده و غسل میت داده و دوباره کفن و دفن کرده بودند.

 پس از چند روز از این موضوع، اهالی روستا برای شکایت به بنیاد شهید آمده بودند که با توضیح فتوای حضرت امام خمینی (ره) در مورد شهیدان معرکه میدان جنگ غسل ندارد، قانع شدند.

 

 موج رسا:چه کارهایی برای شهدا انجام می دادید؟

 رضاییون: برخی از شهدایی که از کردستان می آوردند اغلب سوزانده شده ویا مثله کرده بودند،شرایط بسیار بدی بود. چشمان بعضی ها را نیز،  زنده زنده در آورده، لثه ها را بریده واعضای بدنشان را تکه تکه کرده بودند.

من از 19 سالگی در خدمت شهدا بودم در سنندج گاهی با صحنه های بسیار مخوفی مواجه می شدیم. روزهای اول حضور در سنندج،  کشته های کومله ها را که پشت وانت گذاشته بودند در خیابان دیدم. (اولین بار) عقب عقب رفتم؛ اما یکی از پاسداران گفت: از اینها زیاد خواهی دید، نترس.

من نزدیک کرمانشاه در پادگان "خضر زنده" آموزش نظامی دیدم. صحنه های شهادت بسیاری از رزمندگان را از نزدیک شاهد بودم.

 کومله ها شبانه عملیات انجام داده و نگهبان ها را سر می بریدند و یکی از اجساد که زیر آفتاب مانده بود، باد کرده بود و صحنه  بسیاری بدی را پدیده آورده بود.

 موج رسا:چرا خدمت در بنیاد شهید را قبول کردید؟

رضاییون:از سال 61 الی 63 ابتدا خدمت سربازی را انجام دادم سپس از  اواخر سال 63 در بنیاد شهید، به جهت اینکه امام فرموده بودند، خدمت به شهدا افضل خدمت ها است، خدمت در بنیاد شهید را با جان و دل پذیرفتم.

قبل از اینکه به بنیاد شهید بیایم در خدمت شهدا بودم آنزمان برادرم در اسارت بود. به درخواست خانواده ام، من به (واحد) عقیدتی تیپ دو زرهی زنجان منتقل شدم. بیمارستان ارتش دارای دو یخچال بود و به دلیل برخی مسائل، شهدا را به سردخانه بیمارستان های دیگر (تحویل) نمی دادند. لذا پیکر شهدا به ارتش منتقل می شدند و گاهی به دلیل تعداد زیاد شهدا،اگر جا نبود، شهدایی که از قبل در یخچال بودند را در می آوردیم و (شهدای) جدید را چند ساعتی در یخچال قرار می دادیم. و مرتب با هماهنگی آتش نشانی در طول روز با فشار آب خودرو آتش نشانان  شسته و با گلاب دو آتشه معطر می ساختیم و هنگام شناسایی شهدا سردخانه بسیار تمیز و مرتب بود .

 یکی از روزها 35 شهید عملیات خیبر زنجان را به سردخانه انتقال دادند. جا برای شهدا نبود و  با مشکل جا مواجه شده بودیم. مجبور بودیم تابوت شهدا را روی هم بگذاریم. مغز یکی از آنها بیرون آمده بود. من یکی یکی تابوت ها را گشتم تا مغز جا مانده را سر جایش بگذارم. آن مغز متعلق به شهید حسن تقوی بود.

معمولا" خانواده ها تا غروب آفتاب برای شناسایی می آمدند. ما مدام شهدا را جابه جا میکردیم. یک روز من به نماز ظهر و عصر نرسیدم کم مانده بود آفتاب غروب کند که شروع به خواندن نماز در سردخانه کردم. بادی که می وزید موجب شد تا در سردخانه به شدت به هم کوبیده شد. در یک لحظه شوکه شدم.  درآن لحظه ای در حال خود نبودم شاید به علت خستگی بود .

بعد از اذان مغرب، خانواده ها برای شناسایی شهدا می آمدند. از فردا کار انجام شد و یک روز شناسایی تمدید شد و روز دوم شهدا با استقبال شدید مردم شهید پرور زنجان از مقابل امام زاده بطرف مزارین شهدا تشییع وشهیدانی که توسط خانواده درخواست به زادگاه خودشان داده بودند به روستاهای مجاور وشهرستانهای ابهر ، خدابنده، تاکستان ، وقزوین و روستاهای همجوار انتقال یافت .

 

موج رسا:با توجه به حساس بودن کارهایتان،اشتباهی هم در کار داشته اید؟

رضاییون: بحمد الله  تا کنون اشتباهی در کارم نداشتم و قبل از اینکه به خانواده اطلاع بدهیم که شهید دارند، قبلاً  از طریق همسایه ها ، اطلاعات لازم را کسب می کردیم که آیا چنین فردی در این کوچه زندگی می کند یا نه؟ بعدها( واحد تعاون) سپاه پاسداران، مسئول اطلاع دهی به خانواده ها بود.//ن

انتهای پیام/

فرم ارسال نظر